چگونه بی انگیزگی را دور کرده و باهوش‌ترین فرد سازمان شویم؟

👈 چگونه بی انگیزگی را دور کرده و باهوش ترین فرد سازمان شویم؟
مدل ساینفیلد

✍️ بی‌حوصلگی و کسالت احساسی آشنا برای تمام ما است، درست مثل زمان‌هایی که بی‌هدف و سرگردان پشت صندلی خود در اتاق کارمان لم می‌دهیم و شبکه‌های­ اجتماعی­ را زیر و رو می‌کنیم.

اما شاید اوضاع همیشه هم به این منوال نبوده باشد، شاید در گذشته‌ای نه چندان دور شغلتان پر از اطلاعات جدید، مکالمات جدید و انرژی‌ تازه بوده ­است.

نکته این است که این تازگی و جدید بودن شغلتان بوده که برایتان هیجان­ انگیز به نظر می‌­رسیده است.

شما مدام درحال یادگیری مسائلی بوده‌­اید که تابه حال با آنها روبه ­رو نشده ­بودید، صفحه‌ها، نکته یادداشت می‌کردید، هر مکالمه‌­ای را با دقت گوش می‌دادید و سپس مطالب و نکات مهم حاصل از آن را روی کاغذ می‌آوردید.

اما حالا بعد از مدتی، به محیط کارتان عادت کرده‌اید، دیگر نکات را یادداشت نمی‌کنید و به گفت‌و‌گوها از سر وظیفه و نه اشتیاق گوش می‌دهید.

گویی یک گوشتان در است و دیگری دروازه! باید بگوییم که شما بی‌انگیزه شده‌اید.

چرا بی‌­انگیزه می‌شویم؟

انجمن روانشناسی آمریکایی طی تحقیقاتی در زمینه بی‌‌انگیزگی با عنوان «انتظار تحقق­ نیافته در رضایت از کار»، به بررسی این موضوع پرداخته است.

در حقیقت در این حالت، مغز شما حس رضایتی را در کار دریافت نمی‌کند.

چرا این اتفاق می‌افتد؟ چرا شغلتان نمی‌تواند دیگر اشتیاقی در شما ایجاد کند؟

در واقع، مسئله‌ای که اتفاق می‌افتد یک قاعده‌ی روانشناسی است که روزمرگی نام دارد.

بدین شکل که هرچه بیشتر در طی روز با مسائل مشابهی روبه ­رو شوید، اشتیاقتان کمتر شده و کم­ کم به آن عادت می‌کنید و دیگر هیجانی برای آن ندارید.

تحلیل این مسئله در قالب یک مثال بدین ­صورت است که شما هنگام ابراز علاقه به یک شخص برای اولین بار در مقایسه با زمانی که این اتفاق برای بار ۸۰ام بیافتد دچار حس هیجان بیشتری می­‌شوید.

زمانی که دچار بی‌انگیزگی می‌شویم معمولا این سوال را هرروزه از خود می‌­پرسیم که «امروز باید چه­ کاری انجام دهم؟»

شما به­ شدت درگیر چرخه باطل تکرار شده‌اید و مغزتان می­فهمد که دررابطه با محرک­های جدید بی‌­توجه هستید.

کارهایتان انجام شده ­است، اما ذهن شما فعال نیست.

مسئله مهم این است که توانایی یادگیری شما از بین نرفته است.

تنها باید خود را آگاه کنید و دوباره خودتان را در معرض کار قرار دهید.

بنابراین راه­ حل شما برای مشتاق­ شدن و سرحال­ شدن در محل کار این است که دید ذهنی خود را از «چه­ کاری باید انجام دهم» به «امروز چه­ چیزی را باید یاد بگیرم» تغییر دهید.

برنامه‌­ای جدید انجام دهید که شما را به منبع یادگیری مطالب جدید وصل می‌کند.

سیستم تکرار ساینفیلد، کمدین آمریکایی

جری ساینفیلد شهره خاص و عام است، اما آیا تابه ­حال چیزی در رابطه با سیستم تکرار او برای تبدیل شدن به یک کمدین همه‌فن‌حریف شنیده‌­اید؟

سال‌ها پیش یک کمدین جوان از جری پرسید آیا توصیه‌ای برای مبتدی‌ها دارد؟

جری گفت که چاره کمدین بهتری­ بودن این است که هر روز مطالب خنده‌­دار و جالب بهتری داشته باشد و راه این کار هر روز نوشتن بود.

او گفت که یک تقویم بزرگ که همه روزهای سال را در یک صفحه داشته­ باشد تهیه کنید و آن­ را بر روی یک دیوار در معرض دید خود قرار دهید.

قدم بعدی خرید یک ماژیک قرمز بزرگ بود.

او گفت که هر روزی که کار نوشتن را انجام دادید، یک ضربدر بزرگ بر روی آن روز بکشید.

بعد از چند روز یک زنجیره دارید و اگر به آن ادامه دهید، این زنجیره هر روز بلندتر می‌شود که از دیدن آن لذت خواهید برد.

مخصوصا زمانی که برای مدت زمان زیادی آن را ادامه دهید، حالا تنها کاری که باید انجام دهید این ­است که این زنجیره را قطع نکنید.

 

چگونه سیستم ساینفیلد را به­ کار ببریم؟ با ساختن یک الگوریتم.

۳ سال پیش من در موقعیت ذهنی «راحت، اما بی ­اشتیاق» در شغلم بودم.

با اینکه واقعا به شغلم علاقه داشتم اما حس کسلی به من دست می‌داد و چالشی برایم ایجاد نمی‌شد.

بنابراین سیستم ساینفیلد را به ­کار بردم و یک برنامه یادگیری درنظر گرفتم.

می‌دانستم که چاره احیای اشتیاق در من، یادگیری هرروزه مطالب جدید است و تنها راه اطمینان از آن، نوشتن بود.

 

مراحل انجام سیستم ساینفیلد:

یک صفحه با دو ستون ایجاد کنید، عنوان ستون اول را «تاریخ» و ستون دوم را «چه چیزی یاد گرفتم» بگذارید.

در آخر هر روز، تاریخ روز را در ستون اول و مطلبی را که در آن روز یاد گرفته‌اید را در ستون دوم یادداشت کنید، این مطلب می‌تواند در رابطه با خودتان، شغلتان، کارفرما و یا اهداف شرکت‌تان باشد.

وقتی این کار را انجام می‌دهید، به محض رسیدن به محل کارتان اولین سوالی که از خود می­پرسید این خواهد بود که «امروز چه چیزی می‌توانم یاد بگیرم.»

هنگامی که سیر فکری­تان بدین­ شکل باشد، با کنجکاوی بیشتری به مسائل نزدیک می‌شوید، خلاقیت بیشتری دارید و با خط مشی فکری جدیدی وارد هر بحث و موضوعی می‌شوید.

از آنجایی که این روتین را هر روز تکرار می‌کنید، اگر نزدیک به آخر روز باشید اما هنوز مطلب جدیدی یاد نگرفته باشید، رفتارتان در آخرین ساعات روز تغییر خواهد کرد و به­ دنبال کسب دانش جدید خواهید رفت.

در اینجا چند نمونه از یادداشت­‌هایم را آورده‌­ام:

حتی اگر چیزی را آماده کرده‌اید و فکر می‌کنید که کامل است (برای مثال یک ارائه) بهتر است بارها از جهات مختلف آن را بررسی کنید، زیرا زمانی­ که بارها آن را بررسی می‌کنید، زاویه دید جدیدی به آن خواهید داشت و همین امر باعث رفع ضعف­ها و بهتر شدن آن می‌شود.

دید کارفرما به من براساس دانش و تجربیات من است و مرا به عنوان کسی که تجربه کافی ندارد و ندانم کار است نمی‌بیند. هم­چنین همراه با هم دستور جلسه‌ای را برای فرستادن به یک مشتری بررسی کردیم که در ابتدا او شروع به تهیه کرده بود و پس از مدتی از من خواست تا نگاهی به آن بیندازم که آیا همه‌ی مطالب را پوشش می‌دهد یا نه و هم­چنین آیا پیام‌ها و جملات مناسب هستند و متن به چه موارد دیگری نیاز دارد.

امروز به این موضوع پی‌بردم که هر کار خسته کننده و به ­ظاهر بیهوده‌ای اگر هدف و تاثیرش درک شود و هم­چنین انگیزه‌ای برای رسیدن به آن هدف وجود داشته­ باشد، به مقدار قبلی خسته­ کننده و بیهوده نخواهد بود.

بیشتر وقت امروز من صرف وارد کردن آدرس ایمیل‌های مشتریان تماس سرد برای اطلاع یافتن از وبیناری شد که در پیش داریم.

نکته این بود که این وبینار ایده­ من و حتی ارائه‌اش بر عهده‌ی خودم بود.

حتی کارفرما نیز استقبال ویژه­‌ای از آن داشت و حمایت خود را نشان داد. زیرا می‌دانست که موفقیت در این وبینار موجب دسترسی به پروژه­‌های جدید می‌شود.

در هیچ زمانی از ۴ ساعتی که آدرس ایمیل­ها را وارد می‌کردم حس انجام کار بیهوده یا فکر اینکه چرا باید اینکار را انجام بدهم را نداشتم.

می‌توانید تصور کنید تا چه حد روزم تغییر پیدا کرد.

من این روش را هرروز به مدت ۳ ماه انجام دادم که مرا از حالت «راحت اما بی‌­انگیزه» به حالت «مشتاق، خستگی­ ناپذیر و رقابت‌پذیر» تغییرداد.

دانش من ۱۰ برابر شد و به فردی قوی در کار تبدیل شدم، فعالانه فکر می‌کردم و فعالیت داشتم و روابط قوی­تری با کارفرمایانم داشتم.

چرا که صحبت­ها و مکالمات ما از روی دانش و اشتیاق بود، حالا من تبدیل به فردی مهار نشدنی شده بودم.

در نتیجه اجرای این برنامه روزمره یادگیری، قادر بودم به واقعیات، دیدگاه­ها و پیشنهادات در طول ملاقات و مکالمات با مدیریت واقف باشم و با دانشی که دررابطه با شرکت داشتم، آنها را تحت­ تأثیر قرار دهم که در نتیجه مسئولیت من گسترش یافت و من منبع دانش و اطلاعات همه شده­ بودم.

بنابراین پیشنهاد می­کنم که همین امروز برنامه روزانه یادگیری خود را شروع کنید و تبدیل به ستاره سازمان خود شوید.

دیدگاهی بنویسید